-
یادداشت های یک ....
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 11:07
روز مرگی... روز مرگی تو زندگی اکثر ما ایرونی ها به وفور دیده میشه و شایدم اکثر ما اونو تجربه کردیم.... واقعا ملال اوره که هروزصبح سر یه ساعت مشخص بیدار میشیم(واکثرا با اکراه!!!) نماز و صبحانه و اگه حالش بودورزش و بعد هم وارد شدن به سیل خروشان مردمی که(مثل ببخشیدا موش که از زیر دست وپااین ور و اونور میره!!!!!)از لابه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 16:33
بگذاریادگار بماند زین روزگارتلخ تصویرعاشقانه ی احساس گنگ ما زان پیشتر.که سربگذاریم روی خاک بگذارطرح خاطره ای از ما برجای ماندو -یادی ویادگار بگذارچون گیاه از لای سنگلاخ بروییم ازعمق خشت و گل. بگذار از درون چشمه بجوشیم وانگاه غلتان شویم روسوی دریای بیکران ما میرویم ای نازنین رفیق وزمابه غیرنام ونشانی در یاد روزگار چه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 بهمنماه سال 1389 12:18
سلام.اسم من فریباست. ۲۰سالمه ومتولد ماه بهشتم! من نمیدونم چه جوری میشه عکس یا کلیپ گذاشت! خوشحال میشم راهنماییم کنید هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستم .....